– قائممقامی شخصی (جانشینی مصطلح در حقوقمدنی)
«قائممقامی شخصی» معنای رایج واژه قائممقامی است که به موجب آن شخص به واسطه انتقال مال یا تعهدی، در حقوق عینی یا دینی قائممقامی دیگری میگردد. قائممقام قانونی به کسی گویند که مستقیماً در قرارداد مداخله نداشته امّا اثرات قرارداد به جهتی از جهات، از متعاملین به وی سرایت مینماید. قائممقامان قانونی عبارتند است از وارث، منتقل الیه و طلبکار. (امامی،1363،ج1: ص 234) به نظر برخی قائممقام قانونی کسی است که در حقوق و تکالیف طرف معامله جایگزین او میشود. (صفایی،1387،ج2: ص167)
برخی اساتید در تعریف قائممقام چنین گفتهاند: «کسی که حق یا تکلیف و تعهد به سبب عقد یا ایقاع یا واقعهحقوقی مانند ارث به او منتقل میشود قائممقام نامیده میشود.» (لنگرودی،1378،ج4: ص2826) شخص طلبکار نیز در مواردی خاص، نسبت به حقوق و تعهدات وابسته به اموال خود، قائممقام بدهکار میگردد. برای مثال قائممقامی قانونی مدیرتصفیه در حقوق و تعهدات تاجر ورشکسته، موضوع ماده 418 قانون تجارت از این قبیل میباشد. (شهیدی، 1377: ج3، ص24-26) به نظر میرسد مدیرتصفیه نماینده تاجر در اِعمال حقوق مربوط به او باشد و نه قائممقام او چرا که او به نوعی ولایت در امور تاجر جهت اداره اموال و تعهدات او پیدا میکند و در حقوق و تعهدات تاجر جانشین وی نمیشود. این استاد حقوقمدنی علی رغم این که قائممقامی طلبکار را از نوع قائممقامی خاص شمرده، اما در هنگام سخن از قائممقامی مدیر تصفیه به استناد ماده 451 به بعد قانون تجارت جانشینی او را از نوع عام ذکر میکند و اشاره میکند که اصولاً این قائممقامی اداره همه اموال ورشکسته را در بر میگیرد. (شهیدی، همان)
برخی دیگر نیز تعریفی از قائممقام در معنای ویژه خود ارائه نمودهاند. به نظر ایشان «قائممقام کسی است که به طور مستقیم یا به وسیله نمایندهی خود در تراضی شرکت نداشته ولی در نتیجه انتقال تمام یا بخشی از دارایی یکی از دو طرف به وی، جانشین طرف قرارداد و عهده دار و بهرهمند از اجرای آن شده است.» (کاتوزیان،1387، ج3: ص246) به نظر میرسد باید در تعریف قائممقامی، جانشینی را نتیجه انتقال دارایی، حقوق و تکالیف به دیگری دانست. در عبارات بعدی چنین آمده است: «…قائممقام به اعتبار انتقال دارایی یا حق خاصی به او است پس احتمال دارد قائممقام عام یعنی شامل تمام حقوق و تعهدهای دارایی باشد یا…» پس منحصر دانستن قائممقامی در دارایی نقصی بر تعریف ارائه شده محسوب میشود مگر آن که کلمه دارایی را در تعریف یادشده به معنای عام و شامل حقوق و تعهدات بدانیم.
به نظر میرسد در مجموع قائممقامی را میتوان به این شکل تعریف نمود:
«جانشینی شخصی به جای شخص دیگر را به سبب عمل یا واقعه حقوقی، که در نتیجه انتقال دارایی، حق یا تکلیف و یا هر دو آن ها، به سبب حکم قانون یا مفاد یک قرارداد صورت میگیرد قائممقامی گویند.»
در تعریف اجمالی قائممقامی و در مفهوم کلی تر آن نیز میتوان چنین گفت: «جانشینی شخص در موقعیت حقوقی شخص دیگری را به حکم قانون یا قرارداد قائم مقامی گویند.» این تعریف قائممقامی شخصی، قانونی و قراردادی را در بر میگیرد.
در حقوق فرانسه قائممقامی شخصی در معنای عام را این طور تعریف نمودهاند: «جانشینی شخصی به جای شخصی دیگر در یک رابطه حقوقی بدون این که اصل آن رابطه تغییری نماید و در نتیجهی آن کلیه حقوق و دعاوی و امتیازات و تضمینات شخصی و عینی اصیل به قائممقام منتقل میشود.» (دارویی،1383: ص18) قائممقامی شخصی با انتقال مال»[1] در فرانسه دارای عنوان مجزایی است. به موجب این قائممقامی انتقال گیرنده مال قائممقام حقوق و تعهدات انتقال دهنده نسبت به مال موضوع انتقال به صورت جزئی یا کلی میشود.
با مطالعه مفهوم «قائممقامی در اثر پرداخت»[2] در حقوق فرانسه درخواهیم یافت که این جانشینی از مصادیق قائممقامی شخصی و از نوع خاص است که در نتیجه پرداخت دین دیگری حاصل میگردد. یکی دیگر از اقسام یاد شده در این نظام حقوقی قائم مقامی با انتقال قرارداد میباشد. «انتقال قرارداد» عبارت است از این که یکی از طرفین قرارداد موقعیت حقوقی خود را به عنوان یکی از اطراف عقد به شخص ثالثی انتقال دهد که به این ترتیب انتقال قرارداد سبب خواهد شد تا شخص ثالثی قائممقام یکی از طرفین عقد گردد. این نوع از قائممقامی در حقوق ایران نیز وجود دارد.
قائممقامی شخصی به لحاظ وسعت آن در حقوق و تکالیف قائممقام، به دو نوع عام و خاص تقسیم میشود. حال به دو مفهوم قائممقامی عام و خاص میپردازیم.
1 – قائممقامی عام
قائممقامی عام دارای خصوصیت فراگیری است. چنانچه جانشینی در تمام یا بخشی از مجموع دارایی (حقوق و تعهدات) دیگری صورت گیرد، از نوع عام خواهد بود. در قائممقامی عام تمام حقوق و تعهدات مربوط به دارایی به شخص جانشین منتقل میگردد. در مقابل اگر جانشینی ناظر به حق یا مال معینی باشد از نوع قائممقامی خاص خواهد بود. (کاتوزیان،1387: ج3، ص246) به گفته برخی در حقوقمدنی سه گروه وارث، منتقل الیه و طلبکار به عنوان قائم مقام مطرحاند. اما به نظر میرسد نمیتوان طلبکار را قائممقام دانست. به نظر ایشان وارث قائممقام عام و منتقلالیه و طلبکار نیز قائممقام خاص هستند. در مورد اول همه حقوق و تعهدات طرف قرارداد که از عقد ناشی شده است، پس از فوت مورث به وارث او انتقال پیدا میکند مگر حقوقی که قائم به شخص مورث باشد. حقوق قائمبهشخص، به این دلیل که قائممقامی با انتقال عین یا حقوق و تعهدات صورت میگیرد، به دیگری منتقل نمیگردد. در حقوق فرانسه وارث و موصی لهِ جزء مشاع ترکه را قائممقام عام[3] مورث و موصی میدانند.
کسی که کل دارایی دیگری یا قسمت مشاعی از آن به او منتقل شده باشد منتقلالیه نامیده شده و او را برخلاف برخی دیگر قائممقام عام نامیدهاند. (لنگرودی،1363: ص509) که به نظر میرسد دیدگاه اخیر محل تأمل است چرا که منتقل الیه تنها در موردی خاص جانشین دیگری میگردد.
2 – قائممقامی خاص
در فرانسه گفته شده قائممقام خاص کسی است که حقوق و تعهدات شخص انتقالدهنده از طریق انتقال اصل مال یا حق به او منتقل میگردد مانند جانشینی خریدار در عقد بیع، قائممقامی منتقلالیه در انتقالطلب و موصیله یا متّهب در عقد هبه. (مجموعه اصطلاحات حقوقی به نقل از دارویی،1383: ص19)[4] به این ترتیب شخصی که «مالی مشخص» به او منتقل میگردد قائممقام ناقل در حقوق و تعهدات مربوط به مال مزبور خواهدبود. در فرانسه به این جانشینی قائممقامی خاص اطلاق میشود.[5] به نظر میرسد کسی که مال یا اموال معینی به او منتقل شدهباشد – به عنوان مثال مشتری نسبت به بایع در مورد مبیع- قائممقام خاص میباشد. (لنگرودی،1363: ص509) این نظر در حالی ابراز شده که در عبارت دیگر جانشینی منتقلالیه را از نوع عام بر شمردهاند. (لنگرودی، همان)